" ... "
مثل شکری و فضولی خندان بچه ای که همهً شیرینی را بالا می کشد
ترکیب سینما و سیگار
از سرد هوا
با شیک شیطنت از خود خودی تر زاغ کسی را زدن؛
به آبشاری از اسامی
در پالتویی مرطوب از نفس تنیده در یقه
مجذوب مرموزی
بر کفشهایی که همیشه صدایمان می زند
تا تلخی عرق سگی
هماره گرم شکایتی عزیز
به گفتاری نگفته شود
مثل شکری بر سفره ناشتا؛
هلیم آورده اند
Tuesday, August 27, 2002
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment