Friday, October 24, 2008

روزپرانِ سوگ

کاتوره وار عبور می کنند

از رویِ نفسِ در یایِ سیاه

از رویِ شوربختیِ ساحلِ ارومیه

از رویِ گردۀ شکستۀ

زاگرس

.

دیماس

مدتی است رویِ جستاری کار می کنم که آن را شعرِ دانش نامیده ام. از آنجایی که هنوز نمی توانم آن را به خوبی بازنمود کنم و تنها شکل-واری اولیه و خام؛ اما تا اندازه ای قابلِ لمس، از آن دارم، اقدام به نوشتنِ نمونه هایی کرده ام تا شاید بدینگونه ویژگیهایِ آن بیشتر نمایان شود. نوشتۀ بالا نمونه ای است از این جستار

روزپره را در مقابلِ شب پره ساخته ام که همان پروانه است. زیرا که پروانه و شب پره هردو از خانوادۀ پولک-بالان؛ یا فلس-بالان، هستند ولی یکی از تفاوتهایِ آنان این است که شب پره فلس-بالی است شبزی و شب خیز، حال آنکه پروانه روزگانی است. از این رو واژۀ روزپره را برایِ پروانه بسیار درخور دانستم زیرا که بیانگرِ ویژگیِ زیباشناسانه و معناگرایی است

روزپرۀ سوگ نیز تیره ای است از پروانه که گویی ردایِ سیاه به تن دارد و بومیِ اروسیا و آمریکایِ شمالی است

کاتوره وار نیز اشاره ای است به حرکاتی اتفاقی، تصادفی، بختی و بدونِ ترتیب که نمونۀ خوبِ آن حرکاتِ کاتوره وارِ براونی است. پروازِ پروانه با اینکه گشتگاه و گذری دانسته و هویدا دارد، ولی در این گردش گویا هر دم به جهتی می رود. از این رو پرواز پروانه را بسیار بهتر می توانستم با گردش براونی بیان کنم. افزوده بر آن، در محدوده هایِ زاگرس زنانِ غم سوخته با چادرهایِ سیاهشان چونان روزپران سوگند که بختوار بر مزارها می گردند

No comments: